۰۲۱۲۲۲۱۵۲۵۴-۵۵

بلاگ‌ها

GUTA
داستان صوتی آلمانی
داستان آلمانی+فایل شنیداری: am Flughafen

مقدمه

یکی از بهترین روش‌های یادگیری زبان آلمانی، خواندن داستان‌ها و قصه‌هاست. با مطالعه این قصه‌ها، شما می‌توانید به تدریج مهارت‌های خواندن و درک مطلب خود را بهبود بخشید. همچنین، قصه‌های کوتاه آلمانی به شما امکان می‌دهند تا با زبان روزمره و ساختارهای گرامری به صورت کاربردی آشنا شوید. البته قصه‌های آلمانی نه تنها برای تقویت زبان‌آموزی مفید هستند، بلکه دنیایی از افسانه‌های شگفت‌انگیز و داستان‌های فرهنگی را در خود جای داده‌اند. داستان‌های آلمانی همواره جذاب و سرشار از معنا و مفاهیم عمیق بوده‌اند. این قصه‌ها علاوه بر سرگرمی، به تقویت واژگان و مهارت‌های زبانی کمک می‌کنند. با خواندن این قصه‌ها، می‌توانید زبان آلمانی خود را به طور طبیعی و لذت‌بخش تقویت کنید. مخصوصا که ما در سایت گوتا این قصه ها را همراه با وویس برای شما قرارداده ایم تا به تقویت مهارت شنیداری شما نیز کمک شود.

 

چرا قصه‌های آلمانی؟

افسانه‌های معروف آلمان مانند "شنل قرمزی" و "هانسل و گرتل" به شما کمک می‌کنند تا با فرهنگ و تاریخ آلمان آشنا شویدزبان ساده و روان این قصه‌ها مناسب برای تمامی زبان‌آموزان، از مبتدی تا پیشرفته استکلمات و عبارات رایج در این داستان‌ها به یادگیری سریع‌تر و کاربردی‌تر زبان آلمانی کمک می‌کنند.

 

„Los, beeil dich. Das Flugzeug startet bald!“, sagt Lisa. „/بیا، زود باش! هواپیما الان میره! "لیزا گفت"

Ja, ich weiß. Das musst du mir nicht sagen“, antwortet Anton./ بله، میدونم. لازم نیست تو بگیو "آنتون جواب داد"

Die beiden wollen heute in den Urlaub fliegen./ هردو میخواهند امروز به تعطیلات برند

Aber sie sind spät dran./اما اونها دیر رسیدند 

Anton legt die Badesachen in den Koffer./ آنتون مایوش را تو چمدون گذاشت

Lisa holt die Handtücher./ لیزا حوله را آورد

Dann setzen sie sich in das Auto und fahren los./ بعد نشستند تو ماشین و راه افتادند

Die Fahrt dauert eine halbe Stunde./ یک ساعت و نیم تو راه بودند

Anton parkt das Auto und holt den Koffer./آنتون ماشین را پارک کرد و چمدون را برداشت

Dann gehen die beiden in den Flughafen./ بعد هر دو رفتند داخل فرودگاه

Er ist sehr groß. „Wo müssen wir hin?“, fragt Anton. / خیلی بزرگه. کجا باید بریم؟ "آنتون پرسید؟"

Lisa sieht auf den Plan. „Nach rechts“, antwortet sie und läuft los./ لیزا به نقشه نگاه کرد. "راست"، او جواب داد و راه افتاد

Anton folgt ihr./ آنتون دنبالش رفت

„Oh Mist, da warten aber viele Leute am Check-In. Das wird knapp“, sagt Lisa. /"ای بابا، چقدر آدم تو صف تحویل بارهست. دیر میشه که"، لیزا گفت

Nach 30 Minuten sind sie dran./ بعد از 30 دقیقه نوبتشون شد

Lisa zeigt die beiden Tickets./ لیزا بلیطهاشون را نشان داد

Endlich dürfen sie zum Gate./ بالاخره تونستند برند به سمت گیت خروجی

Jetzt aber schnell! In wenigen Minuten startet das Flugzeug./ الان دیگه زود باش! چند دقیقه دیگه هواپیما میره


نظرات کاربران

ارسال دیدگاه