۰۲۱۲۲۲۱۵۲۵۴-۵۵

بلاگ‌ها

GUTA
داستان صوتی آلمانی
داستان آلمانی+فایل شنیداری: am See

مقدمه
یکی از بهترین روش‌های یادگیری زبان آلمانی، خواندن داستان‌ها و قصه‌هاست. با مطالعه این قصه‌ها، شما می‌توانید به تدریج مهارت‌های خواندن و درک مطلب خود را بهبود بخشید. همچنین، قصه‌های کوتاه آلمانی به شما امکان می‌دهند تا با زبان روزمره و ساختارهای گرامری به صورت کاربردی آشنا شوید. البته قصه‌های آلمانی نه تنها برای تقویت زبان‌آموزی مفید هستند، بلکه دنیایی از افسانه‌های شگفت‌انگیز و داستان‌های فرهنگی را در خود جای داده‌اند. داستان‌های آلمانی همواره جذاب و سرشار از معنا و مفاهیم عمیق بوده‌اند. این قصه‌ها علاوه بر سرگرمی، به تقویت واژگان و مهارت‌های زبانی کمک می‌کنند. با خواندن این قصه‌ها، می‌توانید زبان آلمانی خود را به طور طبیعی و لذت‌بخش تقویت کنید. مخصوصا که ما در سایت گوتا این قصه ها را همراه با وویس برای شما قرارداده ایم تا به تقویت مهارت شنیداری شما نیز کمک شود.

چرا قصه‌های آلمانی؟
افسانه‌های معروف آلمان مانند "شنل قرمزی" و "هانسل و گرتل" به شما کمک می‌کنند تا با فرهنگ و تاریخ آلمان آشنا شوید. زبان ساده و روان این قصه‌ها مناسب برای تمامی زبان‌آموزان، از مبتدی تا پیشرفته است. کلمات و عبارات رایج در این داستان‌ها به یادگیری سریع‌تر و کاربردی‌تر زبان آلمانی کمک می‌کنند.

Sofia und Alexander sind Geschwister. / سوفیا و الکساندرا خواهر و برادر هستند

Sofia ist achtzehn und Alexander siebzehn Jahre alt. / سوفیا هجده ساله و الکساندرا هفده ساله است

Sie wohnen in einer Stadt in Norddeutschland. / آنها در شهری در شمال آلمان زندگی می کنند

Die Stadt ist sehr klein. Nur 5000 Menschen wohnen hier. / این شهر خیلی کوچک است. فقط 5000 نفر در آنجا زندگی میکنند

Manchmal ist es ein bisschen langweilig in der Stadt. / گاهی اوقات بسیار در شهر بودن خسته کننده می شود

Die Natur ist aber sehr schön. / اما (آنجا) طبیعت زیبایی دارد

In der Nähe gibt es einen Wald und einen See./ در نزدیکی آنجا یک جنگل و یک دریاچه وجود دارد

Heute ist Sonntag. Es ist 9:30 Uhr und Sofia sitzt in der Küche am Tisch. / امروز یکشنبه است. ساعت 9:30 است و سوفیا در آشپزخانه پشت میز نشسته است

Sie trinkt einen Tee und sieht aus dem Fenster. / او چایی مینوشد و از پنجره به بیرون نگاه میکند

Die Sonne scheint./ آفتاب میتابد

„Alex, das Wetter ist heute so schön. Wollen wir an den See fahren?“, fragt Sofia./ الکس، هوا امروز خیلی خوبه. دوست داری بریم دریاچه؟، سوفیا سوال کرد


نظرات کاربران
  • خیلی خوب و مفید بود


ارسال دیدگاه